حال و هواتو دوست دارم
حال و هوای شب توی کویر رو داره وقتی گرم صحبتم
حال و هواتو دوست دارم
حال و هوای بعد از ظهرای پاییزی بعد از مدرسه رو داره
حال و هواتو دوست دارم
مثل ساعتای چهار بهاره که توی چمن زار نشسته باشم پیش رفیقام
حال و هواتو ذوست دارم
مثل نگاه کردن به دختر با تموم دوست داشتنشه
حال و هواتو دوست دارم 
اگه قراره بعدش شباش شب پاییز بشه و روزاش بی فروغ مثل زمستون
حال و هواتو دوست دارم
اگه قراره بعدش هزار بار تیکه تیکه شم و دوباره بی میل به زندگی با زور ادامه بدم
حال و هواتو دوست دارم
آخه زیاد به سر هر آدمی توی دنیا
حال و هواتو دوست دارم
چون اگه نداشته باشم دیگه هیچی ندارم
آخه دست من نیست که عاشق توام
آخه دست هیچکی نیست
یهو میاد
یهو میره
ولی توی انتظار میاد
و توی انتظاری تازه تولد شده  میره
حال و هواتو دوست دارم
حتی اگه آخرش قرار باشه نداشته باشمت
حال و هواتو دوست دارم 
چون من توی اون حال و هوا به دنیا اومدم
غیر قابل پیشبینی
وسط بهار
وحشی
زیبا ولی خام



خوبه که هنوزم مینویسم
خوبه که هنوزم دستم با کیبورد غریبه نشده
خوبه که هنوز کلیدا زیر دستم نرمه
خوبه که هنوز زنده ام اگه حتی توی شهر خیال
خوبه که هنوز شبا به سری به ما میزنی و حالمونو عوض میکنی
خوبه که هنوز عادت بوسیدنتو توی خیابونای پر از اسید پاش از دست ندادی
خوبه که هنور گل میدی اگه حتی دنیا یادش میره که توام گل داری
خوبه خیلی خوبه که هنوزم من ماموریت نوشتن از تو رو دارم
خوبه
خیلی خوبه


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها